محرم و نامحرم
مهریه ازدواج و زناشویی در اسلام نسبت به ازدواج بسیار سفارش شده است خدای متعال در سوره نور میفرماید: (و أ نکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و إ مائکم إ ن یکونوا فقرأ یغنهم اللّه من فضله یعنی ((زنان مردان مجرد
مهريه
ازدواج
و زناشويي
در اسلام نسبت به ازدواج بسيار سفارش شده است خداي متعال
در سوره نور ميفرمايد:
(و أ نكحوا الايامي منكم و الصالحين من عبادكم و
إ مائكم إ ن يكونوا فقرأ يغنهم اللّه من فضله
يعني زنان مردان
مجرد جامعه و نيزغلامان و كنيزاني را كه آمادگي واللّه واسع عليم )
ازدواج دارند به نكاح يكديگر درآوريد و ازتنگدستي آنها انديشه
مكنيد كه خداوند آنها را بينياز خواهد كرد.
در حديثي ديگر از رسول خدا نقل شده است كه فرمودند: اگر كسي كه اخلاق و دين او را ميپسنديد به خواستگاري آمد او رارد نكنيد, و گرنه فتنه و فساد بزرگي زمين را فرا ميگيرد.
(4)بنابر اين شايسته است مسلمانان به اين سنت محمدي آنچنان كه مورد رضايت خداست عمل نمايند و خود را اسير تجملات , تشريفات زايد و آداب و رسوم غلط ننمايند و ملاك انتخاب را فضيلت , تقوي , عفت و نجابت قرار دهند نه مال و ثروت و ارزشهاي مادي .
(5)مسؤلين جامعه نيز موظفند موانع را از سر راه تشكيل خانواده بردارند و راه ازدواج را آسان سازند و خود در اين راه پيشقدم شوند تا مردم از آنان الگوبگيرند و بدين ترتيب زمينه بسياري از مفاسد اخلاقي و انحرافات جنسي ازبين برود.
(مسأ له 1920 ) مستحب است در ازدواج دختر و پسري كه به سن بلوغ رسيده اند تعجيل كنند.
(مسأ له 1921 ) ازدواج مستحب و بيهمسر ماندن مكروه است و در اين دوحكم بين كسي كه اشتياق به ازدواج دارد يا ندارد, تفاوتي نيست .
(مسأ له 1922) كسي كه بر اثر نداشتن همسر به گناه ميافتد يا ميترسد به گناه بيفتد واجب است ازدواج كند.
(مسأ له 1923) پيوند زناشويي يا ازدواج بر دو قسم است : دائم و موقت .
ازدواج دائم آن است كه مدت زناشويي در آن معين نشود و هميشگي باشد وازدواج موقت آن است كه مدت زناشويي در آن معين شود مثلا زن را به مدت يكسال عقد نمايد.
ولي مدت ازدواج موقت بنابر احتياط نبايد از مقدار عمرطبيعي زن و شوهر بيشتر باشد و الا بايد احتياط كنند يعني دوباره عقد رابخوانند.
(مسأ له 1924) اگر زن و مرد يا يكي از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعداز خواندن عقد, راضي شوند و بگويند به آن عقد راضي هستيم , بنابر احتياطبايد دوباره صيغه عقد را بخوانند و يا با طلاق از هم جدا شوند.
(مسأ له 1925) پدر و جد پدري ميتوانند در صورت ضرورت براي فرزندنابالغ خود ازدواج كنند و بعد از آنكه طفل بالغ شد بنابر احتياط نميتواند آن رابه هم بزند چه مفسده داشته باشد و چه مفسده نداشته باشد و اگر بخواهند ازهم جدا شوند, بنابر احتياط احتياج به طلاق دارد و اگر هم بخواهند با هم زندگي كنند و راضي شوند, بنابر احتياط احتياج به عقد جديد دارد.
(مسأ له 1926 ) دختري كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعني مصحلت خود را تشخيص ميدهد, اگر بخواهد شوهر كند چنانچه قبلا بكارت او به وسيله شوهر از بين نرفته باشد, بنابر احتياط بايد از پدر يا جد پدري خوداجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر لازم نيست .
(مسأ له 1927) اگر پدر و جد پدري غائب باشند بطوري كه نتوان از آنان اجازه گرفت و دختر هم احتياج زيادي به شوهر داشته باشد, اجازه آنها شرط نيست .
(مسأ له 1928) اگر پدر يا جد پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد, پسر بعد ازرسيدن به سن بلوغ , بايد هزينه زندگي زن را بدهد.
(مسأ له 1929) اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن , باكره باشد يا لفظا شرطنكند ولي بناي ازدواج بر اين باشد, بنابر احتياط نميتواند عقد را به هم بزند واگر بخواهد از او جدا شود طلاق لازم است .
ولي تفاوت باكره و غير باكره ازمهريه او كم ميشود.
(مسأ له 1930) اگر زن يا شوهر يا يكي از آنها بچه بخواهد و ديگري نخواهد,در صورتي كه هيچ كدام عذر موجه و شرعي نداشته باشند حق شوهر مقدم است ولي چنانچه زن عذر موجه و شرعي داشته باشد ـ مثل اينكه آبستن شدن براي او ضرر مهم داشته باشد ـ شوهر نميتواند بچه دار شدن را به او تحميل نمايد.
(مسأ له 1931) مرد مسلماني كه مسلمانزاده است اگر مرتد شود, يعني منكرخدا يا پيغمبر(ص ) يا يكي از احكام مسلم اسلام مانند واجب بودن نماز و روزه شود به طوري كه انكار آن معنايش انكار خدا يا پيغمبر(ص ) باشد, ازدواج او باطل ميشود و همسرش بايد از او كناره گيري كند و عده وفات يعني عده زني كه شوهرش مرده است , بگيرد و بعد ميتواند ازدواج كند و اگر زن يائسه باشد, ياهنوز آميزش نكرده باشند عده لازم نيست .
(6) (مسأ له 1932) اگر زن پيش از آنكه شوهرش با او نزديكي كند بطوري كه درمسأ له پيش گفته شد مرتد شود, عقد او باطل ميگردد ولي اگر بعد از نزديكي مرتد شود بايد به دستوري كه در احكام طلاق گفته ميشود عده نگهدارد.
(مسأ له 1933) مردي كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده اگر پيش از نزديكي با عيالش مرتد شود, عقد او باطل ميگردد, و اگر بعد ازنزديكي مرتد شود, زن او بايد به مقداري كه در احكام طلاق گفته ميشود عده نگهدارد.
(مسأ له 1934) اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند چنانچه زن هم نداند و بچه اي از آنان به دنيا آيد حلال زاده است و شرعا فرزند هر دوميباشد ولي اگر زن ميدانسته كه در عده است و ازدواج در عده جايز نيست ,بچه شرعا فرزند آن دو است ولي از مادر ارث نميبرد و در هر دو صورت عقدآنان باطل است و به يكديگر حرام ميشوند.
(مسأ له 1935) اگر زني بعد از طلاق يا پايان مدت ازدواج , با مرد ديگري ازدواج كند و بعد از مدتي شك كند كه موقع عقد, عده مربوط به ازدواج قبل تمام بوده است يا نه , چنانچه يقين نداشته باشد كه هنگام عقد از اين موضوع غافل بوده است , بايد به شك خود اعتنا نكند و اگر هم يقين داشته باشد, بنابراحتياط بايد با طلاق از هم جدا شوند.
(مسأ له 1936) اگر زن بگويد يائسه ام , بنابر احتياط نبايد حرف او را قبول كردولي اگر بگويد شوهر ندارم يا در عده نيستم حرف او قبول ميشود به شرطآنكه متهم نباشد و اگر متهم باشد بنابر احتياط بايد جستجو كرد.
(مسأ له 1937) اگر بعد از آن كه انسان با زني ازدواج كرد, كسي بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم , چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهرداشته , بايد حرف زن را قبول كرد.
ولي اگرآن كس ثقه باشد بنابر احتياط آن مردبايد با طلاق از آن زن جدا شود.
(مسأ له 1938) زني كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد, شوهر كند و شوهر اول از سفربرگردد بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولي اگر شوهردوم با او نزديكي كرده باشد, زن بايد عده نگهدارد.
و شوهر دوم بايد مهريه اورا بدهد و اگر مهريه تعيين شده با مهر المثل تفاوت دارد, نسبت به تفاوت آن بنابر احتياط بايد با هم مصالحه كنند.
ويژگيهاي
يك زن خوب
(مسأ له 1939) مستحب است مرد با زني كه اين ويژگيها
را داشته باشد ازدواج كند: باكره , بچه زا,
پاكدامن , نيكوكار, گندمگون , خوشبو, فراخ چشم ,خنده رو, زيباروي ,
نارپستان , داراي باسن بزرگ و گيسو باشد.
(مسأ له 1940
) مستحب است دختري اصيل برگزيند يعني دختري كه ولادتش مشكوك نباشد,
نام پدران و مادرانش
به بدي بر سر زبانها نباشد, و درنياكان او كافر يا فاسق مشهوري نباشد
(مسأ له 1941
) مستحب است با زني ازدواج كند كه شيعه باشد.
مهريه اش كم باشد.
نسبت به
شوهرش مهربان , مطيع , فروتن و در امور دنيا و آخرت يار وياور باشد.
خود را براي همسرش
بيارايد و به هنگام آميزش كاملا خود را دراختيار او قرار دهد.
پاسدار
عفت خويش و اموال
شوهر باشد و همچون مردان بخشنده نباشد.
كينه توز نبوده و در ميان
بستگان خود عزيز و سربلند باشد.
ويژگيهاي
يك شوهر خوب
(مسأ له 1942) مستحب است خواستگاري را كه داراي اخلاق نيكو,
متدين ,امانتدار و پاكدامن است و توان گذران
زندگي را نيز دارد, بپذيرند و به حسب ونسب , دارايي و زيبايي او توجه
نكنند.
(مسأ له 1943
) براي زن سزاوار نيست كه مردي بداخلاق , زن صفت , فاسق وشرابخوار را به
همسري برگزيند.
صيغه عقد دائم و موقت (مسأ له 1944) براي خواندن صيغه عقد دائم كافي است كه زن بگويد :زوجتك نفسي علي الصداق المعلوم
(مسأ له 1945) براي خواندن صيغه عقد موقت كافي است بعد از آنكه مدت ومهر معين شد, زن بگويد : زوجتك نفسي في المدة المعلومة علي المهرالمعلوم
(مسأ له 1946) عقد ازدواج چند شرط دارد, 1. بنابر احتياط به عربي صحيح خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربي صحيح بخوانند بنابر احتياط وكيل بگيرند و اگر به وكيل دسترسي نداشته باشند خودشان ميتوانند به غير عربي بخوانند اما بايد لفظي بگويند كه معناي همان صيغه عربي را بفهماند.
2. مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را ميخوانند قصد انشأ داشته باشند يعني اگر خود مرد و زن صيغه را ميخوانند, زن با گفتن زوجتك نفسي قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد با گفتن قبلت التزويج زن بودن او رابراي خود قبول نمايد, و اگر وكيل مرد و زن صيغه را ميخوانند, با گفتن زوجت و قبلت قصدشان اين باشد كه مرد و زني كه آنان را وكيل كرده اند, زن وشوهر شوند.
3. كسي كه صيغه را ميخواند, بنابر احتياط بالغ و عاقل باشد.
4. اگر وكيل زن و شوهر يا ولي آنها صيغه را ميخوانند, در عقد , زن و شوهر رامعين كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند.
پس كسي كه چند دختردارد, اگر به مردي بگويد: يكي از دخترانم را زن تو نمودم و او بگويد: قبول كردم , چون در موقع عقد, دختر را معين نكرده است عقد باطل است .
5. زن و مرد به ازدواج راضي باشند, ولي اگر زن در ظاهر با بي ميلي اذن دهدولي معلوم باشد قلبا راضي است عقد صحيح است .
(مسأ له 1947) در عقد ازدواج خواه دائم باشد يا موقت , خواندن صيغه لازم است و رضايت طرفين به تنهايي كافي نيست و صيغه عقد را طرفين يا وكيل آنها ميتوانند بخوانند.
(مسأ له 1948) وكالت مرد از طرف زن , يا زن از طرف مرد, براي خواندن صيغه عقد زناشويي مانعي ندارد.
(مسأ له 1949) هرگاه زن و مردي به كسي وكالت دهند صيغه عقد آنها رابخواند تا يقين نكنند كه صيغه را خوانده بر يكديگر حلال نميشوند, ولي اگروكيل مورد اعتماد باشد و بگويد خوانده ام و از قول او اطمينان پيدا شود كافي است .
(مسأ له 1950) بنابر احتياط يك نفر نميتواند براي خواندن صيغه عقد دائم ياغير دائم از طرف دو نفر وكيل شود.
و بنابر احتياط انسان نميتواند از طرف زن وكيل شود و او را براي خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند.
(مسأ له 1951) اگر صيغه عقد را طوري غلط بخوانند كه معناي آن عوض شودعقد باطل است .
(مسأ له 1952) كسي كه دستور زبان عربي را نميداند اگر كلمات عقد راصحيح ادا كند و معني هر كلمه را بداند و از هر لفظي معناي آن را قصد كند,عقد او صحيح است .
شرايط ضمن عقد
(مسأ له 1953) اگر شوهر در ضمن عقد شرط كند كه زن باكره
باشد و بعد ازعقد معلوم شود س كه باكره نبوده , به
هم زدن عقد خالي از اشكال نيست ولي اگربه اقرار زن يا به راهي ديگر
ثابت شود كه پيش از عقد
بكارت او از بين رفته ,شوهر ميتواند تفاوت قيمت باكره و غيرباكره
را از مهر او كم كند.
(مسأ له 1954) اگر
زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهري بيرون نبرد ياانتخاب مسكن
به عهده او باشد و مرد
هم قبول كند بايد به شرط خود عمل نمايد مگر اينكه رضايت او را به ه
دست آورد.
(مسأ له 1955) هرگاه
زن در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگري با شوهرشرط كند كه ـ به
عنوان مثال ـ
اگر شوهر مسافرت طولاني نمايد يا تا مدت معيني خرجي او را ندهد اختيار
طلاق با او باشد
اين شرط باطل است .
بهترين راه كه مورد قبول همگان است اين است كه در
ضمن عقد لازم
ديگري (مثلا در ضمن يك خريد و فروش ) زن شرط كند كه از همان موقع
تا مثلاپنجاه سال
زن وكيل باشد كه اگر شوهرش معتاد شود يا مسافرت طولاني برودو يا تا
مدت معيني
خرجي ندهد به وكالت از طرف شوهر خود را طلاق دهد ونيز شرط كند كه
شوهر او را عزل نكند
و شوهر هم وكالت او را به اين نحوبپذيرد در چنين صورتي شوهر حق
ندارد او را از وكالت
عزل نمايد و زن ميتواند در صورت اعتياد يا مسافرت طولاني مرد يا
خرجي ندادن در مدت تعيين شده , به وكالت از شوهر خود را طلاق دهد.
(مسأ له 1956) زن و شوهر
نميتوانند ضمن عقد دائم شرط كنند كه از يكديگر ارث نبرند, يا
شوهر حق داشته
باشد همسر خود را به انجام كارهايي كه خلاف شرع است ملزم نمايد, و يا
كارهايي
كه موجب ضرر رساندن به همسر است انجام دهد ولي اگر چنين شرطهايي را
مطرح كردند تنها شرط باطل است واصل عقد باطل نميشود.
مهريه
در پيمان ازدواج , براي زن هديه اي به عنوان مهريه مقرر
شده است كه اين هديه نه در برابر تملك زن بلكه نشانه
محبت و تقدير از اوست .
در قرآن مهريه , صداق نام گرفته است كه به
معني صداقت مرد در مودت و محبت نسبت به همسرش است .
(مسأ له 1957) بهتر
است مهر زنان مؤمن مطابق مهر السنة
و آن پانصد درهم نقره سكه دار است كه وزن هر درهم 6/12
(7) (مسأ له 1958) اگر زن مهريه خود را به شوهرش صلح كند تا او ديگر زن نگيردو شوهر هم قبول كند, بر هر دو واجب است كه به تعهد خود عمل كنند يعني زن مهريه اش را مطالبه نكند و شوهر هم با زن ديگري ازدواج نكند.
(مسأ له 1959) مهر اندازه معيني ندارد و ميتوان هر چيز حلالي را كه ارزش داشته باشد ـ كم باشد يا زياد, عين باشد يا منفعت ـ مهر قرار داد و از پيامبراكرم (ص ) نقل شده كه فرموده اند: بهترين زنان امت من زني است كه از همه زيباتر و از همه كم مهرتر باشد.
(مسأ له 1961) اگر موقع خواندن عقد دائم , براي پرداخت مهريه , مدتي مشخص نشود, زن ميتواند پيش از گرفتن مهريه از آميزش جنسي امتناع ورزد, چه شوهر توانايي پرداخت مهريه را داشته باشد و چه توانايي نداشته باشد ولي اگر قبل از گرفتن مهريه به آميزش جنسي راضي شود و شوهر با اونزديكي كند ديگر نميتواند بدون عذر شرعي امتناع كند.
(مسأ له 1962) اگر مهريه زن اسكناس قرار داده شود و در اثر گذشت زمان ياعوامل ديگر قيمت آن تنزل فاحش پيدا كند, بنابر احتياط بايد با مصالحه رضايت زن فراهم شود.
ولي اگر چيزهايي نظير: زمين , خانه , طلا يا نقره به عنوان مهر قرار داده شود زن همان مقدار را طلبكار ميشود هرچند قيمت آنها تنزل كرده باشد.
(مسأ له 1963) هرگاه مرد از اول قصدش اين باشد كه مهريه زن را نپردازد, عقدصحيح است ولي بر او واجب است مهريه را بپردازد.
شيربها
(مسأ له 1964) دادن و گرفتن شيربها اگر به عنوان جعاله باشد
حلال است مثلاداماد اين پول را به پدر يا برادر دختر بدهد
تا واسطه شوند و دختر را به ازدواج با او راضي كنند, همچنين اگر به
عنوان هديه به
پدر دختر باشد حلال است .
ولي اگر دختر راضي به ازدواج باشد و داماد براي آنكه
پدر يا برادر يا عموي دختر
مانع ازدواج نشوند چنين پولي را بدهد و قلبا راضي به پرداخت آن
نباشد, گرفتن شيربها حرام است .
جهيزيه
(مسأ له 1965) تهيه جهيزيه يعني اسباب و لوازم ضروري
زندگي مشترك به عهده مرد است .
(مسأ له 1966) جهيزيه اي
كه زن به خانه شوهر ميبرد, جزو اموال اوست وهنگام طلاق ميتواند
همه آن را با خود ببرد بلكه در هر صورت اختيار بااوست .
(مسأ له 1967) كادوهايي
كه براي زن آورده اند جزو دارايي زن ميباشد وكادوهايي كه به طور
مشترك براي زن و شوهر آورده اند نصف آن جزو دارايي زن به شمار ميآيد.
فسخ عقد ازدواج
(مسأ له 1968) اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكي از عيوب
ذيل را داردميتواند بدون طلاق عقد را به هم بزند:
1 ـ ديوانگي .
2 ـ خوره .
3
ـ پيسي .
4 ـ كوري .
5 ـ زمينگيري .
6 ـ پارگي يابستگي غير طبيعي
شرمگاه بطوري كه آميزش جنسي ممكن نباشد.
زن نيز اگر بعد از عقد
بفهمد شوهر او ديوانه است , از آميزش جنسي عاجزاست و يا بيضه هاي او
را كشيده اند, ميتواند
بدون طلاق عقد را به هم بزند.
(مشروح اين مطالب در كتابهاي فقهي
آمده است )اگر
زن شل باشد به طوري كه شل بودن او واضح باشد و يا افضأ شده باشد ومرد
بخواهد از او جدا شود, بنابر احتياط بايد طلاق هم بدهد.
در صورتي كه
معلوم شود مرد آلت جنسي ندارد, فسخ عقد اشكال دارد و بنابراحتياط اگر
بخواهد جدا شود, بايد با طلاق از هم جدا شوند.
(مسأ له 1969) هرگاه
زن به خاطر ناتواني مرد از آميزش جنسي عقد را به هم بزند شوهر بايد
نصف مهر را بدهد
ولي اگر به علت عيوب ديگر, مرد يا زن عقد را فسخ كند, چنانچه مرد
با زن آميزش
نكرده باشد چيزي بر عهده اونيست و اگر آميزش كرده است , بنابر احتياط
تمام مهر را بايد بپردازد.
(مسأ له 1970) عيوب
ديگري مانند باكره نبودن و عقيم بودن زن يا مرد موجب اختيار فسخ
عقد نيست , مگر
آنكه در عقد شرط كرده باشند كه آن عيب خاص يا هيچگونه عيبي نداشته
باشد يا در معرفي
قبل از عقد او را كاملا صحيح وسالم توصيف كرده باشند و عقد بر اساس
آن توصيفات منعقد شده باشد.
ازدواج موقت
يكي از راههاي مهم جلوگيري از فحشا و انحراف در جامعه ازدواج
موقت است , اميرالمؤمنين علي (ع ) فرمودند: اگر
از ازدواج موقت جلوگيري نشده بود هيچ مسلماني تن به زنا نميداد.
(10) وچنانچه كسي توان ازدواج دائم را نداشته باشد و بترسد دچار گناه و فحشاگردد اقدام به ازدواج موقت بر او واجب خواهد شد.
بجاست هدف اصلي ازتشريع ازدواج موقت در جوامع مذهبي تشريح شود تا مردم با فرهنگ اصيل اسلام به دور از تعصبات و عادات جاهلي آشناتر گردند.
(مسأ له 1971 ) ازدواج موقت هر چند براي لذت جنسي نباشد بلكه به قصدمحرم شدن با نزديكان آن دختر باشد, جائز است ولي دختري را كه به ازدواج موقت در ميآورند بنابر احتياط بايد در حدي باشد كه قابل بهره گيري جنسي باشد, مثلا اگر كوچك است بايد مدت را به اندازه اي زياد كنند كه دوران آمادگي دختر را شامل شود, هر چند بعد از عقد, مدت را ببخشند.
(مسأ له 1972) بنابر احتياط شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكي با همسرموقت خود را ترك كند.
(مسأ له 1973) در ازدواج موقت اگر زن شرط كند كه شوهر با او نزديكي نكند,عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط ميتواند لذتهاي ديگر ببرد ولي اگربعدا به اين امر راضي شود, مانعي ندارد.
(مسأ له 1974 ) در ازدواج موقت , زن حق خرجي ندارد هر چند باردار باشد واز شوهر ارث نميبرد و شوهر هم از او ارث نميبرد و حق واجب همخوابي نيز ندارد.
و در صورتي كه حق شوهر از بين برود زن نميتواند بدون اجازه اواز خانه بيرون برود بلكه بنابر احتياط مطلقا بدون اجازه شوهر از خانه خارج نشود.
(مسأ له 1975 ) در ازدواج موقت اگر زن نداند كه حق خرجي و همخوابي ندارد عقد او صحيح است و براي آنكه مسأ له را نميدانسته , حقي بر شوهرپيدا نميكند.
(مسأ له 1976) پدر يا جد پدري ميتوانند براي محرم شدن , فرزند نابالغ خودرا بطور موقت به عقد كسي درآورند, به شرط آنكه بنابر احتياط مدت عقد رابه اندازه اي قرار دهند كه دختر يا پسر نابالغ تا آن مدت , قابليت بهره گيري جنسي پيدا كند و نيز به شرط آنكه آن عقد مفسده اي براي آنها نداشته بلكه بنابر احتياط هم براي دختر و هم براي پسر نفع داشته باشد.
(مسأ له 1977) مرد ميتواند مدت ازدواج موقت را ببخشد و به آن پايان دهد,در اين صورت اگر نزديكي كرده بايد تمام مهريه و اگر نزديكي نكرده بايدنصف آن را بدهد.
(مسأ له 1978) مرد ميتواند زني را كه صيغه اوست به عقد دائمي درآورد, ولي بايد نخست باقيمانده مدت را ببخشد, سپس او را عقد كند.
روابط
زن و شوهر
شوهر بايد بداند خداوند همسر را وسيله آرامش , راحتي , انس
و حمايت او قرار داده است پس او را نعمتي از سوي
خداوند بداند و همواره مورد كرامت ,محبت , رحمت و ارفاق قرار دهد و در
رفع نيازهاي مشروع
او تلاش كند و اگركاري از روي جهل و ناداني از او سر زد, گذشت نمايد.
زن
نيز بايد در غير معصيت
و گناه از شوهر خود اطاعت كند و در مقابل خواسته هاي مشروع او
سرپيچي نكند از
اميرالمؤمنين (ع ) نقل شده است كه فرمودند: جهاد زن اين است كه خوب
شوهرداري كند.
(11)
(مسأ له 1979) زني كه
عقد دائم شده است , نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود, هر چند
با حق شوهر منافات نداشته
باشد و بايد خود را براي لذتهاي جنسي هر وقت كه او ميخواهد تسليم
كند و بدون عذر شرعي
ازآميزش جنسي جلوگيري نكند و مادامي كه به وظيفه اش عمل كند,
تهيه غذا,لباس , مسكن
و ديگر احتياجاتش به طور متعارف بر شوهر است و اگر شوهرتهيه نكند
چه بتواند و چه نتواند, بنابر احتياط مديون زن خواهد بود.
(مسأ له 1980) اگر
زن در كارهايي كه در مسأ له پيش گفته شد از شوهر اطاعت نكند گناهكار
است و حق خوراك و پوشاك
و مسكن ندارد و مهريه او از بين نميرود.
ولي اگر نزد شوهر بماند
اگر چه به وظيفه اش عمل نكند, بنابر احتياطشوهر بايد نفقه اش را بدهد.
(مسأ له 1981) براي
عمل به وظايف واجب مثل يادگرفتن مسائل شرعي موردنياز يا رفتن به
حج واجب و يا صله رحم , اجازه شوهر لازم نيست .
(مسأ له 1982)
مرد حق ندارد زن خود را به كارهاي خانه مانند نظافت ,شستشو, پخت و پز يا
خريد وادار نمايد.
(مسأ له 1983)
مخارج سفر غير ضروري و غير متعارف زن اگر بيشتر ازمخارج وطن باشد به س
عهده شوهر نيست
مثل سفر حج .
ولي اگر شوهر او را به سفر ببرد, بايد خرج سفر او را بدهد.
در
سفر ضروري و متعارف نيز بنابراحتياط شوهر بايد هزينه سفر را بدهد.
(مسأ له 1984) هرگاه
زن مطالبه خرجي كند و شوهر ندهد ميتواند به حاكم شرع كه مجتهد
جامع الشرائط
است , مراجعه كند تا او را به پرداخت خرجي وادار كند و اگر ممكن نباشد
ميتواند با
اجازه حاكم شرع هر روز به اندازه خرجي آن روز از مال او بردارد و اگر مجبور
شود كه خودش هزينه
زندگي خود را تأ مين كند, ميتواند بدون اجازه او از منزل خارج شود
و در مدتي كه كار ميكند اطاعت شوهر بر او واجب نيست .
(مسأ له 1985)
مرد اگر دو زن دائمي داشته باشد و نزد يكي از آنها يك شب بماند, واجب است
نزد ديگري نيز
يك شب در ضمن چهار شب بماند و درغير اين صورت نيز بنابر احتياط بايد
هر چهار شب , يك شب نزد زن بماند.
(مسأ له 1986) مرد
نميتواند بيش از چهار ماه , نزديكي با همسر دائمي وجوان خود را ترك
كند, بلكه در
غير جوان نيز بنابر احتياط ترك نكند.
و اگر زن جوان باشد و در اين مدت
بيم آن برود كه به
گناه بيفتد, احتياط آن است كه طوري رفتار كند كه او به گناه نيفتد.
(مسأ له 1987
) اگر زن در كمتر از چهار ماه , از شوهر درخواست كند با اوآميزش كند
بنابر احتياط مرد بايد قبول كند.
(مسأ له 1988) بنابر
احتياط جايز نيست مرد با آلت مصنوعي يا وسيله ديگري غير از اعضاي
خود همسرش را ارضأ كند.
(مسأ له 1989
) نقل قصه ها و صحنه هاي جنسي براي تحريك كردن همسرجايز است , به
شرط آنكه مفسده اي در پي نداشته باشد.
(مسأ له 1990) شوهر
ميتواند به زن امر كند كه به نحو خاصي آرايش كند يالباس دلخواه او
را بپوشد.
(مسأ له 1991
) زن بايد چيزهايي را كه موجب نفرت و بي رغبتي در روابطجنسي شوهر
ميشود از خود دور كند.
(مسأ له 1992) بر
مرد واجب است مسائل اعتقادي و احكام مورد نياز را به زنش بياموزد و بر
زن نيز واجب است آنها را فرا بگيرد.
اين وجوب براي مرد, كفايي است .
(مسأ له 1993) زن حق ندارد با شوهر خود قهر كند يا او را كتك بزند.
(مسأ له 1994) زن اگر
به وظايف زناشويي عمل نكند مرد ميتواند او رانصيحت كند و اگر
مؤثر نبود در بستر از او
كناره گيري كند و اگر آن نيز مؤثرنبود او را تنبيه كند, مشروط بر
اينكه
ديه به عهده او نيايد و تنبيه در بهبودوضعيت طرفين مؤثر باشد.
پاورقي
1- مستدرك الوسائل , كتاب النكاح , باب 1 از ابواب مقدمات النكاح
اين مبلغ را ميتوان به صورت ماليات ثابت به قبض آب يا برق افزود و بدين ترتيب بدون آنكه به كسي فشار وارد شود مشكل اقتصادي ازدواج را حل كرد.
6- در صورتي كه در اثناي عده , مسلمان شود, بعضي از فقهأ ميگويند عقد به قوت خود باقيست و بعضي اشكال ميكنند.
7- ظاهرا در زمان پيامبر اكرم6 يك درهم , يك دهم دينار ارزش داشته و به عبارت ديگر هر دينار ده درهم بوده است پس مهرالسنة 500 درهم نقره
اگر هر مثقال شرعي 515625/3 گرم طلا
اين مقدار طلا در نيمه اول سال1378 تقريبا معادل 000/200/1 تومان بوده است .
بعضي نيز معتقدند همان 500 درهم نقره معيار است نه معادل آن به طلا.
8- وسائل الشيعه , كتاب النكاح , باب 52 از ابواب مقدمات النكاح و آدابه
11- نهج البلاغه عبده , كلمات قصار, شماره 135.